- 28 شهریور 1395
- کد خبر 14392
- Print This Post
سایز متن /
نی زار ؛ درد و رنج مردم سیستان سالهاست که شهره آفاق شده هر مدیر و مسئولی را به فکر واداشته، تا مشکلات را به طور اساسی حل کند به همین علت طرح ها و برنامه هایی که بعضا متضاد و خنثی کننده هم بوده اند در فاصله کمی اجرا شدند بنده می خواهم با نگاه آسیب شناسانه نقش این طرح ها را در عقب ماندگی منطقه و افزایش درد و رنج مردن به رشته تحریر در آورم.
در پایان یک هفته کارسخت بدون مقدمه جهت انجام یک پروژه مطالعاتی تنها و با هزار اندیشه راهی سیستان شدم غروب آفتاب به شهر رامشار رسیدم برای ادای فریضه به مسجد رفتم در حیاط مسجد با نگهبان برخورد کردم، مقداری با وی خوش و بش کردم ، سپس از وی پرسیدم در این شهر کسی زندگی می کند ؟ که عرض کردند، آری حدود بیست خانواده ساکن هستند.
ناگهان آشوبی در ذهنم برپا شد ، پس از صرف این همه هزینه تنها بیست خانواده ؟! و بقیه واحدهای مسکونی که هریک چند ده میلیون تومان برای آنها هزینه شده بلا استفاده رها شده؟ آیا این همه سرمایه نمی توانست در جایی دیگر و در پروژه ای دیگر هزینه شود؟ و سوالاتی دیگر که هریک آشفتگی مرا بیشتر می کرد.
آرام به سمت شهر زابل به راه افتادم ، هر لحظه دردها و رنج های مردم در ذهنم بیشتر نمایان می شد و مرا بر می آشفت. بنده فرزند این منطقه هستم و سن و سالی از من گذشته ،سال ها امید به رفع مشکلات مردم داشتم ، در ذهن خویش پروژه های مختلفی که هریک از امیدها و آرزوهای بسیاری را ایجاد کرد (و سپس آنها را بر باد داد)مرور کردم، از خود سوال کردم :آیا مسئولان وقت این پروژه ها را بدون مطالعه و نیاز سنجی اجرا کرده اند؟ که پاسخ روشن بود، هریک از این پروژه ها با ادله محکم و مستدل مطرح و از بودجه ملی برای آن مجوز گرفته شده است، پس نمی توانست بدون توجیه باشد.
چند مورد از این برنامه های اساسی و بزرگ را که طی سال های گذشته به مرحله اجرا در آمده ولی نتیجه لازم را در برنداشتند ،فهرست وار مطرح میکنم:
۱-طرح فاضلاب شهری در زابل ۲- آبیاری مزارع با کانال های رو باز (نیم لوله) ۳-طرح شیلات ۴- طرح مهار و کنترل ریگ زارها ۵- طرح سیل بند های حاشیه دریاچه ۶- طرح چاه نیم و… . هریک از این طرح ها برای رفع معضلی بزرگ یا برای کارگشایی در رفع محرومیت به مرحله اجرا درآمده ،درحال حاضر نیز طرح های بزرگی در دست اجرا است از جمله منطقه آزاد سیستان، راه اندازی مسیر ترانزیت کالا و دادو ستد با افغانستان ، طرح آبیاری مزارع با لوله و طرح های دیگر.
سوال بنده این است :آیا این طرح ها می تواند دردی از مردم حل کند؟ سالهاست به دلیل خشکسالی فریاد می زنیم افغان ها حق آبه سیستان را نمی دهند یا کم می دهند ، سوال این است که امسال که بیش از حق آبه وارد منطقه شد، چه استفاده ای از آن بردیم؟ چقدر به درآمد سیستان و اشتغال مردم کمک کردیم ؟ چقدر مانع مهاجرت و جلای وطن مردم شدیم ؟فرض را بر این می گیریم که دولتمردان با سعی و تلاش وافری که دارند همه طرح ها و پروژه ها را به اتمام برسانند ولی آیا مشکلات مردم و دردها و رنج های مردم برطرف خواهد شد؟ آنچه که ذهن و عقل و تجربه بنده پاسخ می دهد آن است که مشکل اصلی مردم سیستان در امیدی است که از دست داده و آرزو هایی است که بر باد رفته است ، در این وضعیت اگر بزرگترین طرح ها و برنامه ها اجرایی شود به راحتی نمیتوان امید را به آنها برگرداند.
امروزه نخبگان و افراد تأثیر گذار سیستانی موفقیت خود و نسل های بعد از خود را در شهرهای مشهد و تهران و در جاهای دیگر می بینند افراد ضعیف و تنگ دست ، بزرگترین آرزوی شان پیدا کردن کاری در کوره های آجر و آهک پزی یزد، قم، سمنان و تهران است.
صحبت بنده این نیست که اجرای طرح ها را متوقف کنیم ، بلکه حرف این حقیر آن است که کارها را بر اساس یک استراتژی و برنامه دراز مدت و براساس نیازهای بلند مدت و میان مدت مردم طرح ریزی کنیم .
کار اساسی آن است که بزرگترین ثروت منطقه را که مردم زحمتکش و رنج دیده هستند را دریابیم. این مردم در چرخش روزگار زیر برق شمشیرهای دشمنان مقاومت کرده اند. لشکریان چنگیز و تیمور را که حمام خون به راه انداخته اند تجربه کرده ،ولی ترک دیار و کاشانه نکردند اما امروز از ناملایمات خودی به ستوه آمده جهت تهیه لقمه نانی گرفتار آوارگی وجلاء وطن شده اند، درب خانه های خویش را یا به دست خود گل کرده یا خاک ها آنها را دفن کردند.
کارهایی که مسئولان گذشته انجام داده اند را نمی توان یکسره رد کرد ولی آنچه باعث آشفتگی بیشترانسان می شود میلیاردها ثروتی است که در گوشه و کنار و کارگاههای متروکه رها شده و اکنون سند مجرمیت آنهاست و هیچ استفاده ای از آنها نمی شود.و این مسئولان باید در دادگاه کبریای الهی و در محضر مردم شرمنده باشند که این همه بیت المال را نابود کرده اند.
بنده در جایگاه یک شهروند می توانم این سوال را بپرسم با چه توجیهی این همه ثروت در شهر رامشار صرف و رها شد؟ چرا جهت فاضلاب شهری زابل این همه پول و بودجه صرف شده ولی کارایی لازم را ندارد؟ چرا جهت آبیاری مزارع آن همه بودجه صرف شد (و امروز خود به معضل کشاورزی تبدیل شده است )؟آیا طرح آبیاری با لوله به چنین مصیبتی گرفتار نخواهد شد؟ و طرحهای دیگر همین بد گمانی در مورد آنها صدق نمی کند؟
بزرگترین ثروت سیستان مردم فهیم و رنج دیده آن است که طی تمام این سال ها به نیازهای واقعی آنها توجه نشده و مورد بی مهری واقع شدند.در علم جامع شناسی و اقتصاد اینگونه گفته می شود که اگر مردم و اندیشه های آنها را آماده نکنید هر طرح و برنامه ای ابتر خواهد شد.
ما مردم را فراموش کرده ایم ، باور را در آنها از بین برده ایم و آنها را تبدیل به انسانهای وابسته و ناتوان کرده ایم ، وابسته به یارانه، مستمری کمیته امداد، مرز و … در حالی که بزرگترین ثروت جامعه دانش، اندیشه و خردی است که مردمش دارند. امروز اگر می خواهیم به سیستان و سیستانی کمک کنیم تلاش کنیم که این باور و امید را دوباره در مردم زنده کنیم. انجام پروژه های بزرگ را با نیاز سنجی دقیق و عالمانه به سرانجام برسانیم و نیمه کاره رها نکنیم و مردم را از بهره مندی از آنها محروم نکنیم. طرح چاه نیمه در هر گوشه ای از کشور اگر می بود این ظرفیت را داشت که هزاران فرصت شغلی در زمینه های مختلف ایجاد کند ولی این پروژه را دانشگاه زابل با محصور کردن برای مردم غیر قابل استفاده کرده است.
فرهنگ خوداشتغالی و خود اتکایی یک سنت ریشه دار مردم این منطقه است که به دلیل سوء مدیریت و کمک های غیر اصولی به فراموشی سپرده شده است .
فرهنگ یاریگری بخشی از زندگی مردم این دیار بوده که امروزه از آن خبری نیست و جای آن را خود خواهی و فردگرایی گرفته ، باید تلاش شود دوباره این فرهنگ احیا شود .
در گذشته هر خانواده یک واحد تولیدی بوده کشورهای موفق بر مبنای فرهنگ بومی خویش در مسیر توسعه قدم برداشته اند ژاپن،آلمان و بسیاری از کشورها ،مسیر پیشرفت و توسعه را بر مبنای نظام خانوادگی بنا نهاده اند.چرا دولتمردان بیشتر وقت خود را صرف کارهای تبلیغاتی که تأثیرات آنی دارد می کنند؟ چرا فرصت های بی شماری که در منطقه وجود دارد را احیا نمی کنند؟ تا توان افراد سرآمد جامعه صرف تضاد و تعارض بر سر یک مسئولیت کوچک فلان گروه قومی یا مذهبی نشود. چرا فعالیت ها به سمتی رفته که این همه تنگ نظری و گوته نگری گسترده شده؟ در تاریخ این مردم هرگز نزاع و تنشی صورت نگرفته ، بحث مذهب و قومیت به دلیل فراخ نبودن فرصت هاست ،در حالیکه اگر گشایش واقعی در زندگی مردم صورت گیرد دعواهای قومی و مذهبی فراموش شده امنیت پایدار که خواسته دولتمردان است با هزینه ای اندک ایجاد خواهد شد.
اگر دولت تدبیر و امید خواهان برگرداندن امید به منطقه سیستان است بزرگترین خدمت آن است که باور مردم را جهت کار وتلاش به آنها برگرداند و این مسیر نیست جز با گسترش فعالیت های خانوادگی و کوچک که می تواند خیل عظیم بیکاران را وارد چرخه تولید کند.کاری که در هند، چین و سایر کشورهای جنوب شرق آسیا نتیجه مطلوب به بار آورد ، درفرهنگ مردم این منطقه نیز ریشه دار است ، کار تولید خانگی از طریق آموزش صنایع دستی و بومی و فعالیت های کوچک با کمک ابزارهای صنعتی راهگشای مشکلات امروز سیستان است.
کمیته امداد،سازمان فنی حرفه ای ، بهزیستی، بسیج سازندگی ، آموزش و پرورش و سایر سازمان های مسئول در این زمینه میبایست با هدایت و پشتیبانی فکری و معنوی یک مدیریت واحد در این زمینه وارد عمل شوند و از شعار زدگی پرهیز کنند تا سرمایه گذاران با رغبت از این سرمایه ارزان انسانی جهت تولید کالا های صنعتی و دستی استقبال کنند و این شعار هر خانه یک کارخانه محقق شود.
در این صورت است که نیروی توانمند و با انگیزه به جایی که منتظر کمک از طرف دولت مرکزی باشد خود نیروی مادی و فکری توسعه خواهد شد.
نویسنده: دکتر علیرضا سعیدی مهر