نقدی بر فیلم فروشنده اثر جدید اصغر فرهادی - پایگاه اطلاع رسانی و تحلیلی نــی زار

نی زار : اصغر فرهادی را می توان مهم ترین استعداد رو به رشد دو دهه اخیر سینمای ایران به حساب آورد ، وی که در سال ۱۳۵۱  در شهر هنر پرور اصفهان پا به عرصه گیتی نهاد ، فارغ التحصیل تئاتر از دانشکده هنرهای زیبا و کارشناس ارشد دانشگاه تربیت مدرس می باشد، شروع کارش در سینما به فعالیت در انجمن سینمای جوان اصفهان و از سال ۱۳۶۵ آغاز می شود، اما نخستین حضور حرفه ای یش در فیلم ارتفاع پست حاتمی کیا در مقام همکار فیلم نامه نویس در سال ۱۳۸۰ است، نخستین کارگردانی را در سال ۱۳۸۱ با رقص در غبار که یک فیلم اجتماعی قابل توجه بود  آغاز کرد و در ادامه فیلم به فیلم بر سطح فیلمها و طرفدارانش افزوده شد ، از شهر زیبا تا چهارشنبه سوری که گیشه خوبی داشت، اما «درباره الی» اصغر فرهادی بسیاری از منتقدان را راضی کرد به طوریکه آنرا یکی از بهترین آثار سینمای ایران تا آنزمان بر شمردند و سرانجام فرهادی مزد زحماتش را با فیلم «جدایی نادر از سیمین» گرفت و و اولین اسکار خود و کشورش را رقم زد .

مدتها بود که در شهر دورافتاده زابل منتظر جدیدترین فیلم فرهادی با نام «فروشنده »بودم تا اینکه خبر اکران آن در تنها سینمای شهر را شنیدم ، لذا به همراه اهل و عیال شال و کلاه کردیم تا به تماشای پر فروش ترین فیلم سینمای ایران برویم، فیلم با یک حادثه در ساختمان محل زندگی زوج هنرمند عماد(شهاب حسینی)و رعنا(ترانه علیدوستی ) شروع می شود ، و بعلت خاک برداری غیر اصولی همسایه شکستها و شکافهایی در آپارتمانهای این ساختمان ایجاد می کند که ساکنان و از جمله عماد و همسر هنرمندش ناچار به ترک منزلشان می شوند ،  زندگی آرام و معمولی و هنریشان ادامه دارد ولی انگار به ناگاه شکاف و ترکهای منزلشان در زندگی معمولی شان نیز سرایت کرده و آرامش زندگی آنها را به هم می زند، روایت این حادثه و عملکرد آدمهای داستان توسط یک فیلم ساز صاحب سبک و هنرمند بنام اصغر فرهادی در لحظاتی از فیلم بخصوص قسمتهای پایانی آن نفس را در سینه تماشاگرانش حبس و بسیار تاثیر گذار و بدیع است.

اما چیزی که داستان معمولی و قابل هضم  این فیلم را در صحنه هایی به فیلمی بسیار تاثیر گذار تبدیل کرده و تماشاگر را میخکوب می کند روایت بر اساس زندگی آدمهای خوب ، آدمهای بد و آدمهای ضعیف النفس است ، تماشاگر بر خلاف نقش و وجه ای که آدمهای داستان فیلم دارند عکس العمل های متضاد و گاهی شوک آوری را شاهد می باشند ،بطور مثال عماد پس از آنکه مرد خاطی به دست و پای او و زنش می افتد و تقاضای بخشش و ندامت دارد و با انکه وی بر اثر لجاجت عماد و احتمال بر ملا شدن خطایش توسط خانواده اش دچار مشکل قلبی می شود و از هوش می رود ، پس از به هوش آمدن که تلاشهای عماد در آن بی تاثیر نبود اما عماد او را به اتاق خلوتی می کشاند و کشیده آبداری به وی می زند، این صحنه که با پس دادن پول و وسایل دیگری در کیسه نایلون است برای تماشاگر نامترقبه و بر خلاف شخصیت پردازی است که از وی بعنوان یک هنرمند با سواد و پس از عجز و التماس مرد خاطی و شفاعت همسرش(رعنا) که مظلوم اصلی است می باشد ، لذا پرسشهای فراوانی به ذهن تماشاگر برای چرایی آن به وجود می آید و شاید حتی تصمیم بگیرد تا یک بار دیگر به تماشای فیلم بپردازد تا گره های دیگری از این کلاف پیچیده این فیلم باز کند ، اما فرهادی جای هیچ چون و چرایی برای معرفی شخصیت سر در گم و نامتقارن عماد نگذاشته و در صحنه هایی گره از راز این شخصیت روانی همراه با خلاء اخلاقی وی گشوده است ، از جمله در صحنه تاکسی در حالی که عماد در حال و هوای خود است مسافر زن کنار وی به یک باره تقاضای تغییر جایش از کنار عماد (بعنوان مرد نامحرم) را دارد عکس العملش در چهره نشان از ناراحتی دارد و یا پس از پیدا کردن جورابهای مرد خاطی آنها را پس از انداختن با وسواس عجیبی دستهایش را می شوید ، و یا پس از آنکه متوجه می شود غذای پخته شده توسط رعنا با پولهای بجا مانده از مرد خاطی است از گلویش پایین نمی رود و حتی غذای میهمان خردسالش را نیز جمع می کند ، این کدها را فرهادی در چند صحنه از فیلم گذاشته تا  بر خلاف چهره امروزی و عاقلانه وی به درونمایه متعصب و کینه توزانه  و روانی عماد بیشتر آشنا شویم، اما در کل روند فیلم پس از تعرض مرد خاطی به منزل عماد و همسرش معما گونه و پلیسی می شود و سبب کشش تماشاگر با فیلم می شود، گره های فراوان فیلم نیز در واقع در شخیصت کاراکتر ها نهفته است ، مثل صحنه بیرون بردن وانت بجای مانده از مرد خاطی به بیرون ساختمان  توسط رعنا و گم شدن ماشین با وجود آنکه کلیدش همچنان در دست رعناست و بدنبال آن عکس العملهای عجیب عماد سوالهای فراوانی در ذهن تماشاگر به وجود می آورد ، در صورتی که رعنا شاید  دیگر حوصله جابجا کردن ماشین در پارکینگ را ندارد و وجود وانت در ساختمان همچون خوره روحش را آزار می دهد و تداعی کننده حادثه برای وی است ! اما با تمام دقت نظر فرهادی به نظر می رسد که در برخی از صحنه ها دقت لازم را نداشته از جمله پس  از بی هوش شدن رعنا  در اثر ضربه با هیجان و اضطرابی که به مرد خاطی دست می دهد کلیدها و موبایلش را جا گذاشته و  با پای  بریده شده با تکه های شیشه حمام تمام پله ها را با تمام مشکلات جسمی و روحی و سن بالایش طی کند و اثر خون را عماد پله به پله تا داخل حمام دنبال می کند ، اما  در هیچ صحنه ای  اثری از کفشهای بجای مانده از مرد خاطی نیست ، آیا واقعا کفشهای وی از کلیدها، موبایل و ماشینش مهمتر است و آنها زیر بغل گذاشته و در رفته است؟  البته دقت نظر  فرهادی در صحنه های دیگر فیلم همچنان مشهود است تا جاییکه وی از ریختن چند لکه خون روی لباسی که پی از حادثه توسط همسایه ها به تن رعنا پوشیده شده غفلت نکرده است.

در پایان متذکر می شوم از آنجاییکه به همراه خانواده برای دیدن فیلم رفته بودم و هیچ پیش زمینه ای در خصوص داستان فیلم نداشتم ، پس از مجروح شدن رعنا با سوالهای مداوم دو بچه خردسالم مواجه شدم که علت جراحت رعنا را از من و مادرشان می خواستند و در صحنه های فینال که داستان فیلم به اوج خود رسیده بود و پس از سیلی زدن مرد خاطی مسن و بیمار توسط عماد، تحت تاثیر قرار گرفتن تماشاگران در سالن  حتی برای خردسالان قابل درک بود و بنابراین سوالات فرزندانم نیز اوج گرفت و دلیل اینکار عماد را می خواستند و ما چه جوابی می توانستیم به آنها بدهیم، بجز فرستادنشان برای خرید پفک و چیپس؟ بهتر بود دست اندرکاران برای تماشای فیلم شرایط سنی در نظر می گرفتند تا  خانواده ها برای تماشای فیلم و بردن بچه ها تصمیم مناسب بگیرند؛ اما با همه این تفاصیل من و همسرم یکی از بهترین فیلم های سینمای ایران را به نظاره نشستیم و برای اصغر فرهادی آرزوی موفقیت روز افزون دارم.

محمد پودینه ۲۵ آبانماه۱۳۹۵ خورشیدی