سروده ای زیبا از محمد گل شهریاری در مدح امیر یعقوب لیث صفاری سیستانی - پایگاه اطلاع رسانی و تحلیلی نــی زار

به خوزستان یلی بیدار خفته
چه خاموش و چه بی تیمار خفته
چنان آرام و بی نام و نشان که
غریبی سایه ی دیوار  خفته
عرب راخار و ایران را چو سرمه
بدور از دیده ی اغیار  خفته
به خاک خود ولی نزدیک دشمن
غریب از قوم و بی زوار خفته
زبان از جهد او شیر و شکر شد
شکر ساز شکر گفتار خفته
پیاز ونان و دستش بی نمک بود
به خاک شوره ی نمدار  خفته
از آن روزی که او را دفن کردند
مرام و خصلت عیار خفته
رکاب از سند تا اروند میزد
کنار جبهه آن سردار  خفته
شما کشور. نگه دارید از اعراب
که آن شیر  نر  صفار  خفته
عجب ایرانیان  حق شناسی
امیر  ملکی  بی تالار  خفته
عرب خواهد که او گمنام باشد
و اینجا هم غرور  انگار خفته
دوباره آید  آیا  شهریاری
در این شهری که شهر یار خفته؟
شاعر: محمد گل شهریاری
وضعیت آرامگاه امیر یعقوب لیث صفاری سیستانی  در خوزستان ، ۱۰کیلو متری جاده ی دزفول به شوشتر که نیاز فوری و اضطراری به بازسازی دارد و توجه و اقدام مسئولین را می طلبد تا این بزرگ مرد تاریخ ایران و خدماتش به ملت شناسانده شود.