تاملی بر یک اتفاق و هزاران حرف! - پایگاه اطلاع رسانی و تحلیلی نــی زار

اجرای یک شوی کمدی کوتاه که قرار بود لحظاتی تبسم را بر لبان مخاطبان بنشاند باعث موضع گیری های فراوان و بعضا متفاوتی شده است که عمده این موضع گیری ها در رسانه ها و شبکه های اجتماعی مربوط به سیستانیان بازتاب یافته است، یکشنبه شب گذشته در برنامه زنده “بعضی ها” روایت یک خاطره از سوی رامبد جوان موجبات یک سری واکنش ها را در شبکه های اجتماعی و رسانه های مجازی به دنبال داشته است، ابتدا بدون بررسی ماهوی این اتفاق، دو جریان نسبتا مشابه را یادآوری می کنم و در پرانتز نیز به این نکته اشاره می کنم که در مثل مناقشه نیست.

حدود سه سال قبل وقتی بخشی از سخنان نماینده ارومیه در مورد کم اهمیت بودن از بین رفتن دریاچه هامون نسبت به نابودی دریاچه ارومیه در فضای رسانه ای آن روزها منتشر شد، چندین تن از کاربران شبکه های مجازی که البته در آن زمان به لحاظ تعداد نسبت به امروز بسیار کمتر بودند به این سخنان واکنش نشان داده و اهمیت هامون را از جنبه های متفاوتی متذکر شدند و از جایی که این واکنش ها تقریبا به دور از شتابزدگی و خالی از احساسات صرف بود، نتیجه آن طور که انتظار می رفت رقم خورد و آقای جهانگیرزاده طی سخنانی اشاره داشتند که منظورشان آن طور که برداشت شده بی اهمیتی هامون نبوده است و به طور تلویحی بابت این سخنان پوزش خواسته بودند. در این روند آن چه کاملا هویدا بود این مسئله بود که تمامی اعتراضات و واکنش ها از چهارچوب ادب بیرون نرفت و باعث رنجش هیچ کس نگردید.

موضوع دوم البته تفاوت ساختاری با نکته ابتدایی دارد ولی از جهاتی یادآوری آن بی مناسبت نیست. درست لحظاتی پس از قرعه کشی جام جهانی فوتبال و مشخص شدن همگروهی ایران با آرژانتین بود که کاربران شبکه های اجتماعی در فضای مجازی، به خیال خود مسابقه را آغاز کردند تا از چندین ماه قبل از شروع جام جهانی به تضعیف روحیه حریف و سرشناس ترین بازیکن آن ها یعنی “لیونل مسی” بپردازند و درست در همین اثنا بود که کامنت ها و یادداشت های خارج از عرف و ادب ایرانی روانه صفحه شخصی این بازیکن شد. توضیح بیشتر این واقعه خارج از حوصله این بحث است ولی همان طور که همه می دانید حاصل آن اظهارنظرها با تخریب و خدشه دارشدن چهره ی ایرانی همراه شد، اگرچه که پس از آن برخی از شخصیت های فرهنگی وارد گود شدند تا اثر این موضوع را پاک کنند و البته در این مسیر بسیاری از همان کاربرانی که آن حرف ها را زده بودند این بزرگان را همراهی کردند ولی نتیجه آن اقدام ابتدایی بسیار پر رنگ تر از آن بود که اجازه بدهد طرح “ماست مالیزاسیون” این عزیزان ختم به خیر شود.

با ذکر این دو مثال که دوباره تاکید می کنم در هیچ کدامشان مناقشه نیست به اتفاق چند شب قبل نگاهی می اندازیم. آقای رامبد جوان آن طور که خود می گوید و البته سابقه هنری او هم این گفته را تایید می کند بدون این که قصد توهین یا تمسخر داشته باشد به ذکر یک خاطره از یک شخصیت زابلی مبادرت می کند آن هم شخصی که طبق گفته های آقای جوان ظاهری تقریبا غیر معمول دارد و البته این خاطره را با لهجه ی متفاوتی با آن چیزی که در حالت عادی صحبت می کرد روایت می کند و بسیار بدیهی ست که مخاطب احساس کند که می خواهد گفتارش را به سیستانی نزدیک کند و درست همین جاست که احساس توهین و تمسخر به مخاطب سیستانی منتقل می شود چون لهجه و نحوه ادای واژگان توسط ایشان به هر لهجه و گویشی نزدیک باشد به گویش سیستانی نزدیک نیست. این که آقای رامبد جوان با آن همه سابقه هنری این ظرافت را از یاد می برد که چنین اتفاقی یقینا باعث واکنش مخاطب می شود نکته عجیبی ست. داخل پرانتز این را هم یادآوری می کنم که اگر به جای سیستانی ها و زابلی ها از هر قوم دیگری هم نام برده می شد باز هم سیل این واکنش ها به طرف ایشان سرازیر می شد و شاید به شدت کمتر یا بیشتر

در این جا می شود این پرسش را مطرح کرد که چرا آقای جوان علیرغم این که مخاطب ایرانی را می شناسد و می داند که نسبت به این گونه قضایا واکنش های گاها بیش از حد معمول ابراز می دارد باز هم باید به وابستگی آن شخص به یک قوم یا منطقه از کشورمان و در این مورد خاص به زابل اشاره کند و این اشتباه را با تغییر لهجه تکمیل سازد؟ پرسشی که شاید خود ایشان پاسخی بر آن داشته باشد، اگرچه که نگارنده معتقد است عدم پاسخگویی به این پرسش بهتر از توجیه آن است.

در سوی مقابل اما واکنش های بعضا تند برخی کاربران در شبکه های اجتماعی بود که صد البته آن هایی که از دایره ادب و احترام و عرف خارج است حتی اگر تعدادشان کم باشد باز هم بیشتر به چشم می آید. در این بین اگرچه برخی از این واکنش ها خودجوش بوده و نشان از احساساتی شدن نویسنده آن ها دارد اما وقتی کاتالیزور سیاست به میان می آید شعله این قضیه افزون تر می شود و باعث “زودجوش” شدن اوضاع شده به طوری که واکنش های خودجوش را به سمت و سوی خاصی هدایت می کند تا آن جا که پیگیری های این و آن به صورت اخبار کوتاه منتشر شده و دست به دست منتقل شود تا از رهگذار این پیگیری ها در آینده عوایدی نصیب برخی گردد.

سخن را کوتاه می کنم زیرا طی این چند روز علیرغم اظهارنظرها و موضع گیری های زیاد و البته متفاوت، نه اشتباه سهوی رامبد جوان فراموش می شود و نه کامنت ها و یادداشت های زشت و زننده ای که در فضاهای مجازی گسترش یافته است فقط این نکته را محض اطلاع رامبد جوان یادآور می شوم که از روی چند مطلب و یادداشت غیر معمول به یک برداشت کلی در مورد شخصیت سیستانی ها نرسد و چنین نپندارد که همه زابلی ها این گونه اند و صد البته که قاطبه سیستانی ها چنین واکنش ها و بی اخلاقی ها را نمی پسندد و در حق هیچ کس روا نمی دارد.

و نکته آخر دو گوشزد به خودمان، اولاً این که برای دفاع از فرهنگ و پیشینه خودی، نیاز نیست همیشه به تندترین و زشت ترین شیوه ها متوسل شویم، بلکه گاهی اوقات یک تشکر ظریفانه و هدفمند هم می تواند به جای هزاران اعتراض کاربرد داشته باشد چه آن که اگر شنونده یا خواننده بخواهد از روی این نوشته ها در مورد شخصیت ما قضاوت کند آن وقت است که به قول خود ما زابلی ها ما “ملامت” می شویم. و دوم هم این مطلب که اگر ما می توانیم با اظهارنظرهای خود باعث شویم تا برخی امور توسط برخی افراد پیگیری شود چرا در مورد توسعه و آبادانی سیستان و رفع هزاران مشکل متفاوت، بانی تجرک برای پیگیری و به نتیجه رسیدن و حل مشکلات نمی شویم؟ خدا را چه دیدید شاید همین گوشه زدن ها موجب شود تا پیگیری صورت گیرد و مشکلی از مشکلات مردم مرتفع گردد البته نه آن طور که موجبات خدشه دار شدن نام سیستانی ها را فراهم سازیم.

 

محمد رضا رضایی