- 21 اردیبهشت 1394
- کد خبر 7145
- Print This Post
سایز متن /
نی زار : هر از چندگاهی در فضای مجازی اخباری از حضور فرماندار در بیمارستان و حاشیه شهر در کنار معتادین و بینوایان می بینیم.با توجه به اینکه بحث اخلاقی موضوع بسیار پسندیده است اما اگر سازمانها و نهادهای متولی امر نقش سازمانی خود را به درستی انجام دهند و نقش نظارتی و حاکمیتی فرمانداری بر این دستگاهها اعمال گردد بسیار سازنده تر خواهد بود.
طبیعتا ورود فرماندار به این حوزه ها ضمن اینکه حاشیه امن برای دستگاه متولی امر ایجاد می کند فرماندار را به گرداب ریز نگری فرو برده و از کلیات دور خواهد کرد. این معضل زمانی حادتر جلوه میکند که پس از چند بازدید پیاپی مشکل همچنان باقی باشد و در این حالت بازدید صرفا ابراز همدردی خواهد بود و این امر ایجاد نا امیدی خواهد کرد.
بدون شک با ریز شدن بر اجرای امور وقت و زمان برای موارد کلان باقی نخواهد ماند. کلان نگری و نگاه از بالا به امور یکی از اصول مدیریت است که شاید مغفول مانده است.
دو عامل را می توان در این امر دخیل دانست:
عامل نخست : نوع مدیریت و نگرش فرد محور است که نتیجه آن انتخاب همکاران مطیع و البته ضعیف و پیش بردن اهداف با تکیه بر تلاش مدیر ارشد است که نمونه آن در دولت گذشته از بالاترین مقام دولت تا پایین ترین آن نمود داشت.
عامل دوم : عدم تسلط و قدرت لازم در بهره گیری و بکارگیری پتانسیل هاست که مدیر را مجبور به پرداختن به جزییات می کند هر چند ممکن است این ورود نتایج موقت داشته باشد اما در بلند مدت نتایج منفی و جبران ناپذیری همچون رفع مسئولیت در سیستم را نتیجه خواهد داد و علاوه بر آن مجال تفکر و برنامه ریزی کلان را از مدیر می گیرد این نوع مدیریت در مجموعه هایی با مدیرانی تحمیلی و یا وابستگی زیر مجموعه تحت مدیریت به مراکز قدرت رخ می دهد که در هر حال قدرت و اختیارات مدیر جهت بکارگیری پتانسیلهای مجموعه کافی نیست.
در هر دو حالت مذکور تلاش مدیر منجر به ریز شدن بر امور جزیی و به عبارتی جزیی نگری خواهد شد و کلیات مغفول واقع خواهد شد. از نتایج آن راضی شدن به اقدامات سطحی و نه زیر بنایی و اصولی خواهد بود. اهداف کوتاه مدت جای اهداف بلند مدت را گرفته و علیرغم تلاش زیاد و هزینه کردن وقت استراحت و خارج اداری در جهت پیشبرد کار اما نتیجه مطلوب نخواهد بود.
بنابراین گذر و تغییر مدیران فرد محور و یا تحمیلی و همچنین دادن قدرت و اختیارات به مدیران در بهره گیری از نیروها و پتانسیلهای موجود میتواند کارگشا باشد.
اگر شرایط سیستان را بحرانی بدانیم جای هیچ تعللی نیست و ریشه یابی و رفع معضلات مدیریتی که از عوامل هدر رفتن منابع و پسرفت منطقه است سریعا باید حل گردد. باقی ماندن معضلاتی که بحران ایجاد کرده و تمرکز بر جزئیات، انسان را به یاد شعر معروف می اندازد که : خانه از پای بست ویران است— خواجه در بند نقش ایران است.