- 20 تیر 1394
- کد خبر 8309
- Print This Post
سایز متن /
نی زار : اسداله اکبری از سال ۱۳۵۵ هجری شمسی با آغاز فعالیت در مرکز پژوهش های خلیج فارس وارد عرصه ی توسعه ی سیستان و بلوچستان شد و طی سی سال مراحل مختلف سازمانی را طی کرد و در سازمان برنامه و بودجه، مدیریت و برنامه ریزی بود و معاونت برنامه ریزی استاندار از کارشناس، کارشناس مسئول، رییس گروه، معاون سازمان، رییس سازمان و معاون استاندار خدمت نمود و به واقع یک کارشناس بی بدیل توسعه، مدیریت، برنامه و بودجه است. در گفتگو با ایشان برخی مسایل توسعه ی استان را به گفتگو نشستیم آنچه می خوانید محصول این گفتگوست.
با تشکر فراوان از جناب مهندس اسداله اکبری.
لطفاً بفرمایید چه تعریفی از توسعه دارید؟
وقتی از همه ی قابلیت های یک جامعه به صورت پایدار استفاده شود و زندگی راحت تر و بالاتری برای ساکنان منطقه فراهم آید توسعه در کلان خودش محقق شده است. بنابراین در توسعه همه ی حرکت ها در همین زمینه است که زندگی بهتر، پایدارتر و با شرایط بهتر با عنایت به امکانات منطقه فراهم بشود.
نسبت برنامه های توسعه با توسعه چقدر است؟
با هم رابطه ی ناهماهنگی ندارند، البته می دانید در گذشته استان ما یکی از محرومترین مناطق دنیا بود، در قبل از انقلاب لوموند فرانسه مقاله ای نوشت که در آن استان ما به عنوان یکی از محرومترین مناطق دنیا معرفی شد. قبل از انقلاب و اوایل انقلاب حرکت های سازندگی به ویژه زیربناهای آب، برق، آموزش و بهداشت انجام شد که امروز اگر مقایسه کنید واقعیت این است که استان ۱۹۰ هزار کیلومتری که هیچ نداشت امروز خیلی متفاوت است. این کار انجام شد، پول هایی داده شد انسانهای فداکاری آمدند و کارهایی شد و این در حالی بود که تعداد سه هزار روستا داشتیم و حالا ۹ هزار روستا داریم. خدمات رسانی به این تعداد نقاط کار بزرگی بود و این در واقع بخش ساده ی کار بود امکانات و منابعی می خواست که فراهم شد از این به بعد که باید از زیربناها برای توسعه پایدار و رفاه جامعه و آرامش آن استفاده شود دشوارتر است. توسعه الزامات بیشتری می خواهد که اینجا به نظرم برنامه ها هماهنگ نیست قالب های تعریف شده ای است که ابلاغ می شود و ویژگی های توسعه ایی را در نظر نمی گیرد و اگر مدیری بخواهد اینها را هماهنگ کند باید انرژی زیادی بگذارد. کما اینکه خودم وقتی متوجه این نیاز شدم وقت بسیار زیادی را باید خارج از مسئولیت رسمی می گذاشتم.
آیا برنامه های توسعه در استان علمی و کارآ بوده اند؟
نه اولاً اشکالی در کل نظام برنامه ریزی داریم. برنامه ریزی ما متمرکز است برنامه ریزی منطقه ای، تیپیک و علمی نداریم تلاش های زیادی شد که بتوانیم هماهنگ کنیم اما به دلیل تناقضات قانونی و خیلی مباحث دیگر نشد البته کمی بهتر شد.
اعتباراتی به استان می آید اینها بخشی برای حوادث غیرمترقبه است بخشی برای اینکه سطوح توسعه نیافتگی با متوسط کشور ترمیم شود و بخشی اعتبار استانی است.
اینها در قالب یک برنامه ی مدون استانی که تدوین شود و به تصویب برسد و سیستم اجرایی پاسخگو باشد و رسانه ها بتوانند پرسش کنند که شما طبق سند باید این کارها را انجام می دادید چه کرده اید؟ وجود ندارد برنامه های کلان داشته ایم اما به صورت تیپیک نبوده و الکن مانده است. البته حالا دوره ی تاریخی خیلی خوبی است که دولت تدبیر و امید می خواهد به استانها اختیاراتی بدهد و حالا در مرحله ی آغاز برنامه ی ششم هستیم و امیدواریم یک برنامه ی کامل استانی و شهرستانی تدوین بشود. با سابقه ای که من از دهه ی ۶۰ دارم، برنامه ای بود اما آنچه باید می بود تدوین نشد و شاخص ها به نحو صحیح برای استان تعریف نشد و تا حالا هم نشده است به همین دلیل اعتباراتی که در بخش های مختلف داده می شود کار توسعه را با الزامات اعتبارات سخت کرده است. چرا که سخت افزارها و زیربناها انجام شده و حالا باید نرم افزارها در ساختارها وارد شود و کار میلی متری و سختی است. من در این قسمت اعتبارات امروز استان را با نیازهای توسعه مچ نمی بینیم.
توسعه ی استان را در بخش های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی چگونه ارزیابی می کنید؟
از سه بخش عمده ی تعریف شده در اقتصاد بخش کشاورزی- صنعت و خدمات خوب در بخش کشاورزی مشکل ساختاری داشتیم و داریم بحث آب و خشکسالی های مداومی که از سال ۷۸ شروع شده و ادامه دارد.
حد سقف پرش ما محدود است و نمی توانیم تا هر کجا که دلمان می خواهد پرش داشته باشیم البته ما در همین حدی که اقداماتی انجام بدهیم هم نتوانسته ایم قدم های لازم را برداریم. بنا به ظرفیت های تاریخی این بخش نیروهای خود را از دست داد زمانی ۴۰درصد نیروی کار در این بخش بوده حالا به نصف رسیده و اگر چه ماشین جایگزین شده اما کارهای مورد انتظار در زمینه ی نوع آبیاری، نوع کشت و دیگر موارد به صورت برنامه ای نبوده است. در زابل هنوز برای بردن آب از منبع تا زمین پرت فراوان داریم. جای کار در این بخش داریم اگر چه ظرفیت این بخش محدود شده است. در صنعت هم، آب، نیروی انسانی و الزامات دیگر می خواهد که نتوانسته ایم صنایع بزرگ را به استان بیاوریم لذا یک بخش کوچک و متوسط، آن هم ضعیف داریم. بخش خدمات بیشترین توفیق را داشته ایم که در برنامه ها هم قرار همین بوده که بار توسعه بر دوش خدمات باشد که ترکیب اشتغال هم نشان می دهد بیش از ۶۰درصد ترکیب اشتغال در بخش خدمات عمومی و بازرگانی است که به روابط دیرینه و شناخت افراد از پیرامون یعنی کشورها و استانهای هم جوار برمی گردد. به همین دلیل در این بخش ها نیاز به برنامه داریم و هم کار توسعه سخت است چرا که باید بتوانیم داشته های استان را به فعل در آوریم و این یک فرآیند میلی متری و ظریف است تا محرومیت تاریخی رفع بشود.
در بحث های اجتماعی و فرهنگی، خوب بهداشت خوب شده در دورافتاده ترین نقاط داریم تا حدی درمان هم تأمین شده، در بحث باسوادی توفیق هایی داشته ایم که از استان با ۷۰درصدی بیسوادی و با رشد جمعیت بالای ۵درصد کار بزرگی انجام شده در حوزه ی آموزش عالی توفیق خوب بوده اما اینها باید با توسعه ی استان چفت شود.
در بحث های فرهنگی به معنای عام عقب مانده ایم مثل وحدت فرهنگی، وحدت اجتماعی، جلوگیری از شکاف های اجتماعی که هنوز هست. در بحث های فرهنگی نتوانسته ایم پیشرفت کنیم در سال ۵۷ حدود ششصد هزار نفر به سینما رفته اند ده سال بعد ۵ هزار نفر و امروز اصلاً سینما نداریم که در کل کشور دلشان به حال ما می سوزد.
متولیان حوزه ی فرهنگ برنامه تدوین نکرده اند که یکی از چالش های بزرگ توسعه ی ماست که در برنامه ی جدید باید مد نظر باشد، بعد از انقلاب در بخش فرهنگ نتوانسته ایم خوب کار کنیم و اگر برای آن فکری نشود چالش های بزرگ توسعه ای ایجاد می کند.
به اعتقاد من چند نکته ی عمده برای توسعه ضروری است. اول وجود مدیران توسعه نگر این یک الزام است در همه ی دنیا دوم منابع مادی و غیرمادی مثل پول، زیربناها و نیروی انسانی کارا سوم مشارکت عمومی که امروز برای ما یک الزام است و چهارم سازمان دهی و سیستم نگری به الزامات مورد نیاز. این چهار نکته در استان ما قابل بحث است که تا چه حد وجود دارد و تا چه حد تلاش برای فراهم کردن آنها انجام می شود و چه برنامه هایی داریم. این خودش می تواند شاخص تمام مجموعه ها اعم از شما رسانه ها تا مردم و مسئولین باشد.
سیستان در دوره بعد از انقلاب گرفتار مسایل زیادی شده است و هر کس به آن نگاه می کند معتقد است دچار یک عقب ماندگی بزرگ شده نظر شما چیست؟
درست است من خودم به عنوان کسی که دست اندرکار بوده در سال ۵۶ که اطلاعات دقیق تر استان دستم بود و بررسی کردم هیچ یک از شهرستانهای استان شاخص های زابل را نداشتند و حتی به ۶۰درصد زابل هم نمی رسیدند و فاصله ی زیادی با سایر نقاط استان داشت.
به تدریج در زابل کار سخت شد تا این سالها که به عقب افتاده ترین منطقه ی استان بدل شد. بخشی این بود که آب به عنوان محور اصلی دستخوش نوسان شد در همه ی دنیا در دلتاهای رودخانه های بزرگ کار سخت است و سیستان هم این وضع را دارد متوسط آورده ی سیستان ۸/۶ میلیارد است این متوسط بوده پس دلتایش مسایل خودش را دارد به همین دلیل با سیستم قدیم فئودالی قابل جمع بوده و کسی به عنوان امیر آب گذاشته می شده و همه مجبور به اطاعت بودند.
بعد از انقلاب سیل آمد و ضرورت هایی مطرح شد و سازمان عمران سیستان تشکیل شد اما سیاسی شد و نتوانست وظایف خودش را انجام بدهد سازمان برنامه که متولی بود آن را به وزارت نیرو داد و خودش را از شر آن خلاص کرد. ماها که بومی بودیم و گمان می کردیم همه ی مسایل را می شناسیم تا آنان که از بیرون می آمدند و به طریق اولی شناخت نداشتند برنامه دادیم و وضع را خراب کردیم که رسیده به امروز که سیستان بیماری است که مداوایش بسیار سخت است و این نسخه هایی هم که پیچیده می شود به نظر کارا نیست و منطقه از آن بهره ی زیادی نخواهد برد.
سیستان بعد از انقلاب در زمینه ی توسعه ی پایدار و زندگی مردم روز به روز عقب مانده و پیامدهای آن چون مهاجرت را می بینیم. هامون که تمام شمال و غرب زابل را در بردارد به عنوان یک اکوسیستم امکان زیست انسان و حیوانات و نباتات را فراهم می آورد از سال ۷۸ به دلیل خشکسالی از حیز انتفاع افتاده که البته قابل احیاء بود خود من مکاتباتی کردم متأسفانه به دلایل مختلف کسی اهمیت آن را درک نکردند. خود من یک ردیف بودجه باز کردم یک میلیارد در آن قرار دادم که مورد اعتراض مسئولین تهران هم قرار گرفت اما تأمین شد ولی متأسفانه به راه دیگر رفت تا حالا که تبدیل به یک موضوع بین المللی شده و تازه چند اقدام خوب صورت گرفته و بخشی از رودخانه سبز شده که اتفاق خوبی است.
در بحث آبرسانی با لوله به مزارع یک فرصت تاریخی است که نظام، منابعی را فراهم کرده که باید به آن توجه شود که در سایه ی آن می توان تجمیع اراضی را سامان داد و بحث الگوی گشت را تعریف علمی کرد، اگر چه که پول داده شده اما طرح باید بیشتر کار شود متأسفانه هنوز بخش آزمایشی این طرح به بهره برداری نرسیده است. منظور از بیان مصادیق این است که کار در سیستان سخت است و نیاز به برنامه و نیروی کارآمد دارد آن هم نه برنامه ی تیپیک مثل زاهدان برنامه ای با آلترناتیوهای مختلف برای شرایط مختلف و یک چشم آگاه که اینها را نظارت بکند که در هر لحظه در بخش های مختلف چه بکند.
اینکه با تقسیمات کشوری سیستان ۵ شهرستان شده عواقب منفی دارد اما باید راهکارهایی وضع کرد که پراکندگی اداری نداشته باشد. اگر امروز یک برنامه ی جامع و مانع با شرایط مختلف تدوین نشود نمی توانیم از این شرایط گذر کنیم.
برنامه ی جامع اشتغال در استان تدوین شده نظرتان در مورد آن چیست؟
یک بار به آقای استاندار نامه نوشتم و یک بار حضوری عرض کردم که اگر این برنامه خوب است در منظر رسانه ها بیایند مطرح کنند تا داوری بشود ولی آنقدر ضعف های ساختاری داشت که نتوانستند پیش ببرند و چون خیلی ایراد داشت الان دارد خاک می خورد.
از این مهمتر دو سال است که برنامه ی آمایش استان مطرح شده و هنوز گزارشی نیامده حتی یک گزارش اولیه. اولین برنامه ی توسعه در کشور در این استان بوده همان برنامه ی محور شرق بوده حالا این ضرورت بیشتر است. من به عنوان کسی که از صفر تا صد تمام برنامه های استان بوده ام و همه می دانند که نگاه من کارشناسی است و نه سیاسی همیشه معتقد بودم که نیاز به نیروی کارآمد داریم. در چهار سال که از سیستم دولتی بیرون آمده ام با آن سابقه هیچ نقشی در این برنامه ها ندارم. خود همین بی توجهی به سال ها تجربه و تخصص نشان می دهد که خواست واقعی برای حل مسایل استان وجود ندارد. شرایط زابل سخت است مردم دارند دست و پا می زنند در طول تاریخ، زابل چنین شرایط سختی را نداشته است. من چون خودم کِشت می کنم می دانم که مردم چه رنجی می برند. حداقل از دولت تدبیر و امید توقع این است که مسایل به صورت علمی مورد توجه قرار بگیرد و بیشتر به آنها پرداخته شود با این شرایط و این روشها من راه کاری برای حل مشکلات سیستان نمی بینم.
نظرتان در مورد منطقه ی آزاد سیستان چیست؟
مناطق آزاد در تمام دنیا سه وظیفه بر عهده دارند یک جلب سرمایه گذار دوم صادرات کالاهای آن کشور سوم جلب فن آوری ها و روش های نوین مدیریتی که در ظرف کمتر از نیم ساعت پیشرفت می کند. ما در سیستان با همه ی امیدی که به این قضیه بسته ایم چه تکنولوژی و مدیریت و سرمایه گذاری را انتظار داریم در سیستان جلب بکنیم.
چابهار که یک پتانسیل بزرگ برای کشور بود و هست که به همراه بازارچه های مرزی از مطالعات محور شرق درآمد و به دلیل اینکه راه بردن این پروژه ها سخت است به واردات کالاهای لوکس و دیگر موارد افتاده است. آنهم چابهار با شرایط ویژه ی خودش نتوانستیم به اهداف منطقه آزاد برسیم آیا به عنوان یک کارشناس منطقه می بینید که منطقه آزاد سیستان بتواند این سه وظیفه را انجام بدهد و یا تحول ساختاری در سیستان ایجاد کند.
در سال ۸۵ منطقه ی ویژه در رامشار تصویب شد که می توانست با کمک محدود موفق باشد اما نتوانستیم آن را محقق بکنیم با وجود قابلیت ها و پتانسیل هایی که داشت. منطقه ی آزاد کار بزرگتری است من با شرایط امروز به عنوان کسی که تجربه ی کارهای بزرگ را داشته ام چشمم آب نمی خورد که توقع همه ی ماها برآورده شود به جای این دلم می خواست منطقه ی ویژه را کمک کنم تا به بهره برداری برسد و مجوز خاص مراوده با افغانستان را ویژه ی سیستان می گرفتیم شاید به این ترتیب می توانستیم موفق باشیم. عنوان کلانی مثل منطقه ی آزاد خیلی الزامات می خواهد در دنیا هم از هزار منطقه ی آزاد ۶۰ تا ۷۰ منطقه ی آزاد موفق داریم که البته اینها کل اقتصاد کشورشان را بر دوش می کشند.
اگر در تعریف منطقه ی آزاد نگاه متفاوتی ارایه شود مثلاً نگاه تجاری علمی، درمانی و بایست های حفظ منطقه در آن صورت چطور؟
این بحث که به نظر من یک ضرورت بود که بارها در گزارش ها و در جلسات با مسئولان دانشگاه ها گفته ام که این باید یک قطب علمی باشد و دانشجو بیاورید. بحث سلامت می تواند ویژه ی خودش برنامه ریزی شود. ما قبل از هر چیز باید روی ریزگردها، احیای تالاب و ایجاد شرایط زیست برای مردم برنامه ریزی کنیم ما باید شرایط را به گونه ای آماده کنیم که مردم منطقه بتوانند راحت زندگی کنند آنگاه به این مباحث بپردازیم. صنعت چرا در دشت نمی رود چون با توفان و ریزگردها مواجه است. ماسه های روان سال ها مطرح بوده اما هنوز مسئله است و دریاهایی از شن دیده می شود که در حال راه افتادن است و برنامه ای هم برای مقابله با آن نمی بینیم، هر کس ساز خودش را می زند، اینها دل آدم را می لرزاند، خدا کند واقعیت غیر از این باشد. یکبار از دوستان محیط زیست پرسیدم تا حالا ریزگردها از شن دشت بوده الان از کف دریاچه است و با شن متفاوت است ممکن است مواد آلاینده داشته باشد، طرح تحقیقاتی هم داشته اند اما در مورد ریزگردها دیدم اصلاً سفارش کار به محقق نداده اند. در مجموع شرایط سختی را می بینم. حیفم می آید که این طور دیدگاهی داشته باشم، دلم می خواهد سیستان شرایط شاداب تری داشته باشد. اما در هر صورت امیدمان را نباید از دست بدهیم.
حرف آخر:
روزی که برای گرفتن حکم انتصاب به سمت ریاست سازمان مدیریت استان به تهران رفتم رییس سازمان مدیریت کشور به من گفت: برخی نمایندگان استان با الفاظ ویژه ای از من خواسته اند که شما را منصوب نکنم اما شناخت در این مجموعه از شما چیز دیگری است انتظار دارم که وقتی به استان رفتید محور کار و نگاهتان توسعه ی استان باشد به مردم به خاک به آب به هوا از این منظر نگاه کنید و من در تمام دوران خدمتم همینطور عمل کردم. امروز هم به همه ی دست اندرکاران همان توصیه را دارم، همه ی تلاششان این باشد که زمینه ها برای تحقق یک امر فراهم شود آن هم توسعه یعنی فراهم کردن شرایط ثابت و پایدار برای زندگی مناسب مردم.