- 21 تیر 1394
- کد خبر 8321
- Print This Post
سایز متن /
نی زار : در گذشته های دور زمانی که ایران، یونان، روم و حتی مصر پرچمداران تمدن و حاکمیت در جهان بودند نگاه به سیاست در داخل این حکومت ها نگاهی ویژه بود. یک شاه یا امپراتور و یک صدر اعظم یا وزیر و تعدادی کارگزار کشور را اداره می کردند و کسانی که اندیشه و روش و منش این عده را قبول نداشتند خائن بودند و سیاست میدان جنگ این دو گروه بود که مخالفان یا شناسایی و دستگیر و اعدام می شدند و یا آنکه غالب می شدند و قدرت را به دست می گرفتند در واقع سیاست میدان جنگ بود و نه رقابت و این روال قرن ها ادامه داشت تا آنکه اندیشه ی سیاسی بشر ورق خورد و نگاه به وطن، ملت، حکومت، قدرت، رقابت و سیاست عوض شد.
وطن جغرافیای سیاسی تعریف شد که هر شهروند در آن حقوقی و نسبت به اعتلای آن وظایفی بر عهده داشت. ملت یا همان شهروندان صاحب وطن شناخته شدند و حکومت برخاسته از نظر و دیدگاه آنها تعریف شد و قدرت، ابزار برقراری امنیت ملی و رونق زندگی شهروندان و سیاست، میدانی برای رقابت و هنرنمایی و ابراز نظر سیاسیونی شد که برای حفظ و اعتلای وطن و اقتدار ملی و رفاه شهروندان برنامه های بهتری ارایه می دادند تا نظر شهروندان یا ملت را جلب نمایند و برای مدتی با رای شهروندان قدرت را در اختیار بگیرند و در عین حال فضای رقابت آزاد، باز باشد تا همگان بتوانند شایستگی های خود را نشان دهند.
برای این رقابت مکانیزم هایی تعریف و قوانینی وضع شد تا حاکمان در قدرت نتوانند نسبت به مردم بی توجه باشند آنها را فریب بدهند یا بترسانند و حقوقشان را ضایع کنند و یا آنکه نتوانند میدان رقابت سیاسی را به میدان جنگ و حذف رقیبان تبدیل کنند.
تاریخ دوره ی جدید، تاریخ پرکشاکشی است که در طی آن برخی کشورها به ثبات نسبی در رقابت سیاسی رسیدند و به واقع نگاه جنگ و حذف را در عرصه ی سیاسی حذف کردند و گروه کثیری از کشورها نیز نتوانستند مکانیزم و قواعد رقابت سیاسی را به خوبی به اجرا بگذارند و در نتیجه سیاست در این کشورها همچنان عرصه ی جنگ و حذف باقی مانده است. کشور ما علی رغم پیشینه ی غنی فرهنگی و اعتقادی در حوزه ی سیاسی دو هزار و پانصد سال استبداد را یدک می کشد که نتایج آن را پس از انقلاب اسلامی هم شاهد بوده ایم.
هنوز چند روزی از انقلاب نگذشته بود که برخی گروه ها وارد فاز مسلحانه شدند و با اعلام جنگ مسلحانه براندازی جمهوری اسلامی نوپا را دستور کار خود قرار دادند که محصول آن یک دوره ی تنش در نخستین گام های تجربه ی نوین فعالیت های سیاسی پس از یک دوره ی طولانی استبداد بود. با حذف جریانات برانداز نیروهای مختلف درون جمهوری اسلامی وارد میدان سیاست با دیدگاه های مختلف شدند.
این جریانات تا به تفکیک جدی و مرزبندی مشخص برسند وارد دوران اصلاحات شدند. اگر چه باور و شعار رییس دولت اصلاحات تبدیل مخالف به منتقد و منتقد به همراه بود و صادقانه شعار زنده باد مخالف من را سر داد اما در جمع اصلاح طلبان بودند کسانی که عرصه ی سیاست را نه میدان رقابت و تعامل بلکه میدان جنگ و حذف می پنداشتند و بر طبل جنگ سیاسی و حذف دیگران می کوبیدند.
وقتی در جناحی که شعارش جذب حداکثری و دفع حداقلی بود چنین افرادی پیدا می شدند تکلیف جناح اصولگرا که شعارش تبدیل منتقد به مخالف و حذف مخالف بود، روشن بود و خیلی بدیهی بود که افرادی تا ترور شخصیت های سیاسی چون سعید حجاریان و قتل های زنجیره ای هم پیش بروند و بدون اعتنا به منافع ملی بحران آفرینی بکنند.
با به قدرت رسیدن اصولگرایان گام های اساسی در حذف اصلاح طلبان برداشته شده مخالف انقلاب، جاسوس و مزدور بیگانه، ضد ولایت فقیه و حتی بی اعتقاد و کافر نسبت هایی بود که همچون نقل و نبات به اصلاح طلبان ارزانی می شد و محصول آن تنش و گیر و گرفت های دوران هشت ساله بود. ظاهراً سیاسیون در دو جناح سیاسی هنوز متوجه نشده بودند که حضور در عرصه ی سیاسی فرصتی است که از طرف مردم در اختیار آنها قرار می گیرد تا برای اعتلای کشور و آسایش و آرامش مردم به رقابت و تعامل با یکدیگر بپردازند نه آنکه این فرصت را به میدان جنگ و حذف تبدیل کنند.
اگر چه به نظر می رسد دوران هشت ساله تجربیات گران بهایی در اختیار همه و از جمله سیاسیون قرار داده است تا دیگر به راه های تجربه شده و ناکام مانده نروند و مسیر درست رقابت و حرمت با نگاه به منافع ملی را برگزینند اما برای رسیدن به نقطه ی اطمینان و آرامش باید در انتظار حضور و فعالیت گسترده و مؤثر احزاب سیاسی در کشور باشیم.
دکتر محمد تقی رخشانی